صبح یک روز عادی در یک مترو ، نوازندۀ ویولونی بساطش را پهن کرد و شروع به نواختن موسیقی نمود ، اودر عرض 45 دقیقه بهترین موسیقی ها را نواخت ،مردم با شتاب از کنارش رد می شدند گاهگاهی اندک نفری از آنها چند دلاری به جلو پایش می ریخت ، او تا ظهر آنجا نواخت و تنها دو سه دلاری جلو پایش ریخته شد و چند کودک به مدت چند لحظه کوتاه به تماشایش پرداختند. اما کسی نفهمید ،او جاشوابل بزرگترین موسیقیدان ویولن که تنها برای یک ساعت حضور در سالنی که او برنامه داشت ، می بایست در صورتیکه شانس یارتان باشه با صدهاهزار دلار پول به ملاقاتش بروید. این داستان همه زندگی ماست، آدمهایی که در عصر سرعت زندگی می کنیم و به ما قبل از راه رفتن، دویدن می آموزند . درعصرماشین، ما عادت کرده ایم تصاویر زندگیمان را از پشت قطار سریع السیر تماشا کنیم ، تصاویری که به سرعت ازجلو چشمانمان میگذرند وگاه چنان سریع که انگار هرگزدیده نمیشوند.برای همین است که همیشه میدویم و نمی رسیم، به دنبال خوشبختی ، آسایش ، آرامش ، زیبایی ، عشق وشانس بزرگ....مسیر زندگی را تند تند طی می کنیم ، غافل از اینکه همین اتفاقات ساده ای را که براحتی از کنارشان عبور می کنیم؛ شاید آن مفهومی باشد که همه عمر به دنبالش هستیم . رمضان از آن وقتهای طلایی زندگی ماست، به سادگی از کنار روزها و دقیقه ها و ثانیه هایش نگذریم،راحت سحرهایش را نگذرانیم ،در این ماه خدا به همه چیز رنگ و بوی تازه میدهد خواب و بیداری،خوردن و نوشیدن و خواندن قران و دعا.... به کجا چنین شتابان؟؟کمی آرامتر!! شاید این موسیقی الهی که می شنوی ، به افتخار تو دارد اجرا می شود ، آرام باش و بشنو